می ترسم شبی کسی بداند(‫بَپ)

تو هنوز دلت با ما نیست

می ترسم شبی کسی بداند(‫بَپ)

تو هنوز دلت با ما نیست

ﺑﻪ ﺗﺎﺭاﺝ ﺑﺮﺩﻧﺪ

ﺑﻪ ﺗﺎﺭاﺝ ﺑﺮﺩﻧﺪ

ﺧﻨﺪﻩ اﺯ ﻟﺒﺎﻧﻢ

و اﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ

ﻛﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺗﺒﺴﻢ

ﺑﺮﻟﺒﺎﻧﻢ ﻧﺸﺴﺖ

ﻭﻣﺮﺩﻡ


ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ

ﭼﻬﻠﻤﻢ ﺭا ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ

و ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﺮﻓﺖ

و ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﻛﻠﻴﺴﺎ ﻭ ﻛﻨﻴﺴﻪ اﻱ

ﻛﺴﻲ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ

اﻧﮕﺎﺭ 

اﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪا ﺑﻮﺩ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد